عالَمی دگر... | ||
مادر شهید
چشم وچراغم توئی، نور امیدم توئی قصه غم های این، موی سپیدم توئی ای پسر ناز من، قامت طنّاز من طعم خوش زندگی، تا که چشیدم توئی می روی از پیش من، می بری آن جان من چون که در این زندگی، عمر سعیدم توئی بین بهشت و جنان، بین زمین و زمان بین همه کائنات، آنکه خریدم توئی چون بروی می رود، روح و تن و جان من لکن از آن فارغم، پور شهیدم توئی باغ و گلستان و گل، ساز و نوای دُهُل شش جهت زندگی، هر چه رسیدم توئی گرچه صبوری مرا، هم دم و همخانه شد چشم من اما به در، چونکه امیدم توئی ...... پ.ن: شهداء شرمنده ایم:( [ چهارشنبه 92/3/29 ] [ 10:34 صبح ] [ حبیب ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |